شیوهى صحیح برخورد با سالمندان |
برخلاف فرهنگ غرب، که وجود سالمندان را در خانوادهها، زائدههاى مزاحم مىپندارند و مىکوشند براى آنکه آزادیهاى شخصىشان محدود نشود و مزاحمى نداشته باشند، به نحوى آنان را از محیط خانه و روابط خانوادگى دور کنند و به «خانهى سالمندان» بفرستند، اسلام به آنان ارج مىنهد و حرمت قائل است و به رعایت حقوق و احترام آنان سفارش کرده و به بهرهگیرى از تجارب و افکار پختهى آنان تشویق مىکند. در این بخش، شیوهى صحیح برخورد با پیران و سالمندان را - چه پدر و مادر باشند، چه سالخوردگان دیگر - براساس تعالیم مکتب، بررسى مىکنیم. |
|
برخلاف فرهنگ غرب، که وجود سالمندان را در خانوادهها، زائدههاى مزاحم مىپندارند و مىکوشند براى آنکه آزادیهاى شخصىشان محدود نشود و مزاحمى نداشته باشند، به نحوى آنان را از محیط خانه و روابط خانوادگى دور کنند و به «خانهى سالمندان» بفرستند، اسلام به آنان ارج مىنهد و حرمت قائل است و به رعایت حقوق و احترام آنان سفارش کرده و به بهرهگیرى از تجارب و افکار پختهى آنان تشویق مىکند. در این بخش، شیوهى صحیح برخورد با پیران و سالمندان را - چه پدر و مادر باشند، چه سالخوردگان دیگر - براساس تعالیم مکتب، بررسى مىکنیم. الف)محور وحدت مجموعهى افراد یک فامیل، نسبت به بزرگ خاندان احترام مىگزارند و در کارها با آنان مشورت مىکنند و در اختلافات، به رأى و حکمیت و داورى آنان ارج مىنهند و گاهى یک سخن از سوى آنان، آتش فتنهاى را خاموش مىسازد، یا تفرقه و کدورتى را به وفاق و همدلى و آشتى مبدل مىسازد.نعمت وجود بابرکت آنان، اغلب تا هستند، ناشناخته است. وقتى به جایگاه حساس و مهم و نقش کارگشاى آنان پى مىبرند که از دست بدهند. چه بسیار اختلافها و قهرها و نزاعهاى خانوادگى که پس از درگذشت «بزرگ خاندان» چهره نشان مىدهد و چه بسیار رابطهها و رفت و آمدها که قطع مىشود، یا به سردى مىگراید، و علت آن فقط از دنیا رفتن محورى است که مایهى دلگرمى، امید، انس و معاشرت فامیل است. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «البرکة مع اکابرکم»؛ (1). برکت و خیر ماندگار، همراه بزرگترهاى شماست. در سخن دیگر فرمود: «الشیخ فى اهله کالنبى فى امته»؛ (2). پیرمرد در میان خانوادهاش، همچون یک «پیامبر» در میان امتش است. این اشاره به همان نقش محورى، فروغبخشى، صفاآورى، هدایت و ارشاد، تجمع و الفت است که در وجود آنان نهفته است. پس اگر بزرگترها در فامیل و خانواده، چراغ روشنىبخش و محور وحدت و همدلى و عامل انس و ارتباط و رفت و آمدهاى خانوادگىاند، باید این جایگاه، محفوظ بماند و مورد حراست و تقویت قرار گیرد. ب)حرمت بزرگترها رعایت ادب و مقتضاى حقشناسى نسبت به عمرى تلاش صادقانه و ایثارها، گذشتها، دلسوزیها و سوختن و ساختنها که بزرگان از خود نشان دادهاند، آن است که در خانوادهها مورد تکریم قرار گیرند، عزیز و محترم باشند، به آنان بىمهرى نشود، خاطرشان آزرده نگردد، به توصیهها و راهنماییهایى که از سر سوز و دلسوزى و تجربه مىدهند، بىاعتنایى نشود.خود «بزرگسالى» و «سن بالا» در فرهنگ دینى ما احترام دارد. این سخن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است: «من عرف فضل کبیر لسنه فوقره، آمنه الله تعالى من فزغ یوم القیامة»؛ (3). هر کس فضیلت و مقام یک «بزرگ» را به خاطر سن و سالش بشناسد و او را مورد احترام قرار دهد، خداى متعال او را از هراس و نگرانى روز قیامت ایمن مىدارد. احترام به بزرگترها و ترحم و مهربانى نسبت به کوچکترها، از دستورالعملهاى اخلاقى اسلام است و کانون خانوادهها را گرم و مصفا مىسازد و این، توصیهى امام صادق علیهالسلام است که فرمود: «لیس منا من لم یوقر کبیرنا و لم یرحم صغیرنا»؛ (4). کسى که بزرگ ما را احترام نکند و کوچک ما را مورد شفقت و عطوفت قرار ندهد، از ما نیست. این سخن را نیز از على علیهالسلام به یاد داشته باشیم که فرمود: «یکرم العالم لعلمه و الکبیر لسنه»؛ (5). دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او، باید احترام کرد. اگر جوانان قدر پیران را نشناسند و به جایگاه آنان حرمت ننهند، هم رشتههاى عاطفى پیوندهاى انسانى از هم گسسته مىشود، هم از رأفت و عاطفه و تجربهى سالخوردگان محروم مىشوند، هم نشانهى بىتوجهى خود به ارزشها را امضا کردهاند. حضرت على علیهالسلام در یکى از سخنان خویش، ضمن انتقاد از اوضاع زمانه و ناهنجاریهاى رفتارى مردم، از جمله بر این دو مسأله تأکید مىفرماید: 1. بىاحترامى کوچکترها نسبت به بزرگترها 2. رسیدگى نکردن توانگران به نیازمندان: «انکم فى زمان... لا یعظم صغیرهم کبیرهم و لا یعول غنیهم فقیرهم»؛ (6). شما در زمانهاى به سر مىبرید که کوچک به بزرگ تعظیم و تکریم نمىکند و ثروتمند، به فقیر رسیدگى نمىکند! ج)نسبت به والدین سالمندان به طور عموم، از احترام برخوردارند. اگر پدر و مادر باشند که این وظیفه، سنگینتر و مسؤولیت مضاعف است. قرآن کریم از تندى و پرخاش نسبت به پدر و مادر پیر نهى مىکند و به سخن نیک و لحن شایسته و خضوع و تواضع و گستردن بال رأفت در برابر آنان و خیرخواهى و دعا در حق آنان دعوت مىکند.فرمان خداوند، چنین است: (اما یبلغن عندک الکبر أحدهما أوکلاهما فلا تقل لهما أف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما - و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا)؛ (7). هر گاه یکى از آن دو(پدر و مادر) یا هر دو نزد تو به سن پیرى و سالمندى رسیدند، به آنان اف مگو، آنان را طرد مکن و به آنان سخن کریمانه بگو و بال فروتنى را از روى رحمت و شفقت براى آنان بگستر، و بگو: پروردگارا! همان گونه که مرا در خردسالىام تربیت کردند، تو نیز بر آنان رحمت آور. ادب و احترام نسبت به پدر و مادر بزرگسال، آن است که: آنان را به اسم، صدا نکنى، به احترامشان برخیزى، از آنان جلوتر راه نروى، با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویى، نیازهایشان را برآورى، خدمتگزارى به آنان را وظیفهاى بزرگ بدانى و از آنان در سن کهولت و پیرى مراقبت کنى. در حدیث است که امام باقر علیهالسلام فرموده است: پدرم به مردى نگریست که همراه پسرش راه مىرفتند و پسر به بازوى پدرش تکیه داده بود. پدرم تا زنده بود، با آن جوان(به خاطر این بىحرمتى نسبت به پدرش) صحبت نکرد. (8). به همان اندازه که آزردن آنان و «عاق» شدن، حرام و نکوهیده است و از آن نهى شده است، دل به دست آوردن و جلب رضایت و نیکى به آنان سفارش شده است و این خدمتگزارى، سبب بهشتى شدن فرزندان به شمار آمده است. «ابراهیم بن شعیب» گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: پدرم بسیار پیر و سالخورده و ناتوان شده است. هر گاه حاجتى داشته باشد او را برمىداریم و بر دوش مىکشیم. حضرت فرمود: «ان استطعت ان تلى ذلک منه فافعل و لقمه بیدک، فانه جنة لک غدا»؛ (9) اگر بتوانى عهدهدار کارهاى او شوى چنین کن، حتى با دستانت لقمه در دهان او بگذار، که این فرداى قیامت، براى تو بهشت(یا سپر از آتش: جنه) خواهد بود. د)انتقال فرهنگ از عمدهترین راههاى انتقال یک فرهنگ به نسلهاى آینده، رفتار پدر و مادر و مربیان است. کودکان، آنچه را در رفتار بزرگترها ببینند، از آن الگو مىگیرند. احترام به بزرگترها و رعایت ادب و تکریم نسبت به سالخوردگان، اگر در عمل و رفتار ما تجلى یابد، فرزندان ما نیز، این فرهنگ را مىآموزند و با همین آداب و سنن بار مىآیند. کسى که انتظار ادب و معرفت و حقشناسى از فرزندانش دارد، باید همین حالت را نسبت به پدر و مادر و بزرگترها نشان دهد، تا کوچکترها هم از او بیاموزند.این یک سنت تاریخى و تأثیر و تأثر از اعمال و رفتار است. هر کس چیزى را درو مىکند که کشته است. اگر در حدیث است که «لا میراث کالادب»؛ هیچ ارثى همانند ادب نیست که از بزرگان به فرزندان برسد، در این مورد هم مصداق مىیابد. امام على علیهالسلام فرمود: «و قروا کبارکم، یوقرکم صغارکم»؛ (10). به بزرگانتان احترام کنید، تا کوچکترها هم به شما احترام کنند. امام صادق علیهالسلام نیز فرموده است: «بروا آباءکم، یبرکم ابناؤکم»؛ (11). به پدرانتان نیکى کنید، تا فرزندانتان هم به شما نیکى کنند. این دقیقا برداشت محصول، از زراعتى است که انسان با رفتارش در زمین دل و لوح جان کودکان انجام مىدهد. به گفتهى سعدى: دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر کاى نور چشم من، بجز از کشته، ندروى! مهمترین درس تربیتى، آن است که با عمل داده شود. کودکان نیز مستعدترین شاگردانىاند که «درسهاى عملى» را با دقت، از رفتار ما مىآموزند. اگر ما به سالمندانمان احترام نگذاریم، از خردسالان و نوجوانان چه انتظارى داشته باشیم که با سالخوردگان و خود ما با احترام و تعظیم و تکریم، برخورد کنند؟ این ارتباط متقابل در تأثیر گذاریهاى رفتارى را نمىتوان نادیده گرفت. به قول معروف، اگر احترام امامزاده، توسط متولى رعایت نشود، از دیگران چه انتظارى است؟! جاى سالمندان، پیش از آنکه در «آسایشگاه» ها و «سراى سالمندان» باشد، کانون گرم و بامحبت خانههاست، تا چراغ خانه روشن بماند و محور تجمع و الفت افراد گردند. و از اندیشهى آنان نیز استفاده شود. بالاخره آنان، حاصل یک عمر، تجربه و چشیدن سرد و گرم روزگارند و مىتوانند «مشاور» خوبى در تصمیم گیریهاى زندگى باشند. آنچه در آینه جوان بیند پیر در خشت خام، آن بیند این هم بعد دیگرى از برخورد با پیران است. هـ)تأثیر رفتار همچنان که کودکان و نوجوانان، از رفتار و عمل بزرگترها درس و الگو مىگیرند، سالخوردگان نیز گاهى از نظر فکرى و قضاوت و دیدگاه، تحت تأثیر رفتار جوانان قرار مىگیرند. بسیار اتفاق افتاده است که خانوادهاى غیرمتدین و بىتفاوت نسبت به ارزشها و پاکیها، در اثر مشاهدهى رفتار شایسته از جوانشان، به راه آمدهاند. در واقع، جوان پاکدل پاک رفتار، با نحوهى عملش بر بزرگترها هم تأثیر بگذارد.نقل این نمونهى تاریخى جالب است: جوانى به نام «زکریا بن ابراهیم» مسیحى بود. چون مسلمان شد به سفر حج رفت. در این سفر، امام صادق علیهالسلام را دیدار کرد. از جمله سؤالاتش از امام این بود که: پدر و مادر و بستگانم هنوز نصرانىاند. چه کنم؟ مادرم نیز نابیناست. آیا با آنان باشم و با آنان غذا بخورم؟ امام صادق علیهالسلام پرسید: آیا گوشت خوک مىخورند؟ گفت: نه، اصلا دست به آن نمىزنند. امام فرمود: با آنان باش و به مادرت رسیدگى کن و اگر از دنیا رفت، خودت کارهاى مربوط به کفن و دفن او را انجام بده و به دیگران واگذار مکن. زکریا پس از بازگشت از سفر حج، به توصیهى امام صادق علیهالسلام به مادرش بسیار نیکى و ملاطفت مىکرد، به او غذا مىخوراند، لباس و سر وضع او را تمیز مىکرد و در خدمت وى کوشا بود. مادرش از این تغییر رفتار، سؤالى به ذهنش رسید، پرسید: پسرم! قبلا که نصرانى بودى با من چنین رفتارى نداشتى، چه شده که پس از هجرت و مسلمان شدن چنین شدهاى؟ گفت: یکى از فرزندان پیامبر این دستور را به من داده است. مادر پرسید: آیا او پیامبر نیست؟ پسر گفت: خیر، او پسر پیامبر است. مادر اصرار داشت که نه، او حتما پیامبر است، چون این گونه تعلیمات، از تعالیم پیامبران است. پسرش جواب داد: خیر، پس از پیامبر اسلام، پیامبرى نخواهد آمد. او یکى از فرزندان آخرین پیامبر الهى است. مادرش گفت: پسرم! بهترین دین را برگزیدهاى. به من هم ارایه بده و آن دین را بر من عرضه کن. فرزند، تعالیم اسلام را بر مادر مسیحى خویش عرضه کرد. او هم به اسلام گروید و مسلمان از دنیا رفت. (12). این شاهدى بر تأثیر عمل به «دستورهاى دین» در مورد نحوهى معاشرت با والدین و برخورد با سالمندان است که یک مسیحى را به اسلام جذب مىکند و نور هدایت را در دل او مىتاباند. بر این اساس، با ادب نسبت به بزرگان و گرامیداشت خاطر سالمندان و تحویل گرفتن آنان و نیکى و مراقبت از آنان، جامعهاى خوب و خانوادهاى باصفا و روابطى مستحکم و عاطفى داشته باشیم. و نیز... قدر نعمت جوانى را بدانیم که این گوهر، همیشه با ما نیست. و چه نیکو سروده است ملکالشعراى بهار: سحرگه به راهى یکى پیر دیدم سوى خاک، خم گشته از ناتوانى بگفتم: چه گم کردهاى اندرین ره؟ بگفتا: جوانى، جوانى، جوانى پی نوشتها: (1). بحارالانوار، ج 72، ص 137 |
شیوهى صحیح برخورد با سالمندان |
برخلاف فرهنگ غرب، که وجود سالمندان را در خانوادهها، زائدههاى مزاحم مىپندارند و مىکوشند براى آنکه آزادیهاى شخصىشان محدود نشود و مزاحمى نداشته باشند، به نحوى آنان را از محیط خانه و روابط خانوادگى دور کنند و به «خانهى سالمندان» بفرستند، اسلام به آنان ارج مىنهد و حرمت قائل است و به رعایت حقوق و احترام آنان سفارش کرده و به بهرهگیرى از تجارب و افکار پختهى آنان تشویق مىکند. در این بخش، شیوهى صحیح برخورد با پیران و سالمندان را - چه پدر و مادر باشند، چه سالخوردگان دیگر - براساس تعالیم مکتب، بررسى مىکنیم. الف)محور وحدت مجموعهى افراد یک فامیل، نسبت به بزرگ خاندان احترام مىگزارند و در کارها با آنان مشورت مىکنند و در اختلافات، به رأى و حکمیت و داورى آنان ارج مىنهند و گاهى یک سخن از سوى آنان، آتش فتنهاى را خاموش مىسازد، یا تفرقه و کدورتى را به وفاق و همدلى و آشتى مبدل مىسازد.نعمت وجود بابرکت آنان، اغلب تا هستند، ناشناخته است. وقتى به جایگاه حساس و مهم و نقش کارگشاى آنان پى مىبرند که از دست بدهند. چه بسیار اختلافها و قهرها و نزاعهاى خانوادگى که پس از درگذشت «بزرگ خاندان» چهره نشان مىدهد و چه بسیار رابطهها و رفت و آمدها که قطع مىشود، یا به سردى مىگراید، و علت آن فقط از دنیا رفتن محورى است که مایهى دلگرمى، امید، انس و معاشرت فامیل است. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «البرکة مع اکابرکم»؛ (1). برکت و خیر ماندگار، همراه بزرگترهاى شماست. در سخن دیگر فرمود: «الشیخ فى اهله کالنبى فى امته»؛ (2). پیرمرد در میان خانوادهاش، همچون یک «پیامبر» در میان امتش است. این اشاره به همان نقش محورى، فروغبخشى، صفاآورى، هدایت و ارشاد، تجمع و الفت است که در وجود آنان نهفته است. پس اگر بزرگترها در فامیل و خانواده، چراغ روشنىبخش و محور وحدت و همدلى و عامل انس و ارتباط و رفت و آمدهاى خانوادگىاند، باید این جایگاه، محفوظ بماند و مورد حراست و تقویت قرار گیرد. ب)حرمت بزرگترها رعایت ادب و مقتضاى حقشناسى نسبت به عمرى تلاش صادقانه و ایثارها، گذشتها، دلسوزیها و سوختن و ساختنها که بزرگان از خود نشان دادهاند، آن است که در خانوادهها مورد تکریم قرار گیرند، عزیز و محترم باشند، به آنان بىمهرى نشود، خاطرشان آزرده نگردد، به توصیهها و راهنماییهایى که از سر سوز و دلسوزى و تجربه مىدهند، بىاعتنایى نشود.خود «بزرگسالى» و «سن بالا» در فرهنگ دینى ما احترام دارد. این سخن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است: «من عرف فضل کبیر لسنه فوقره، آمنه الله تعالى من فزغ یوم القیامة»؛ (3). هر کس فضیلت و مقام یک «بزرگ» را به خاطر سن و سالش بشناسد و او را مورد احترام قرار دهد، خداى متعال او را از هراس و نگرانى روز قیامت ایمن مىدارد. احترام به بزرگترها و ترحم و مهربانى نسبت به کوچکترها، از دستورالعملهاى اخلاقى اسلام است و کانون خانوادهها را گرم و مصفا مىسازد و این، توصیهى امام صادق علیهالسلام است که فرمود: «لیس منا من لم یوقر کبیرنا و لم یرحم صغیرنا»؛ (4). کسى که بزرگ ما را احترام نکند و کوچک ما را مورد شفقت و عطوفت قرار ندهد، از ما نیست. این سخن را نیز از على علیهالسلام به یاد داشته باشیم که فرمود: «یکرم العالم لعلمه و الکبیر لسنه»؛ (5). دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او، باید احترام کرد. اگر جوانان قدر پیران را نشناسند و به جایگاه آنان حرمت ننهند، هم رشتههاى عاطفى پیوندهاى انسانى از هم گسسته مىشود، هم از رأفت و عاطفه و تجربهى سالخوردگان محروم مىشوند، هم نشانهى بىتوجهى خود به ارزشها را امضا کردهاند. حضرت على علیهالسلام در یکى از سخنان خویش، ضمن انتقاد از اوضاع زمانه و ناهنجاریهاى رفتارى مردم، از جمله بر این دو مسأله تأکید مىفرماید: 1. بىاحترامى کوچکترها نسبت به بزرگترها 2. رسیدگى نکردن توانگران به نیازمندان: «انکم فى زمان... لا یعظم صغیرهم کبیرهم و لا یعول غنیهم فقیرهم»؛ (6). شما در زمانهاى به سر مىبرید که کوچک به بزرگ تعظیم و تکریم نمىکند و ثروتمند، به فقیر رسیدگى نمىکند! ج)نسبت به والدین سالمندان به طور عموم، از احترام برخوردارند. اگر پدر و مادر باشند که این وظیفه، سنگینتر و مسؤولیت مضاعف است. قرآن کریم از تندى و پرخاش نسبت به پدر و مادر پیر نهى مىکند و به سخن نیک و لحن شایسته و خضوع و تواضع و گستردن بال رأفت در برابر آنان و خیرخواهى و دعا در حق آنان دعوت مىکند.فرمان خداوند، چنین است: (اما یبلغن عندک الکبر أحدهما أوکلاهما فلا تقل لهما أف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما - و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا)؛ (7). هر گاه یکى از آن دو(پدر و مادر) یا هر دو نزد تو به سن پیرى و سالمندى رسیدند، به آنان اف مگو، آنان را طرد مکن و به آنان سخن کریمانه بگو و بال فروتنى را از روى رحمت و شفقت براى آنان بگستر، و بگو: پروردگارا! همان گونه که مرا در خردسالىام تربیت کردند، تو نیز بر آنان رحمت آور. ادب و احترام نسبت به پدر و مادر بزرگسال، آن است که: آنان را به اسم، صدا نکنى، به احترامشان برخیزى، از آنان جلوتر راه نروى، با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویى، نیازهایشان را برآورى، خدمتگزارى به آنان را وظیفهاى بزرگ بدانى و از آنان در سن کهولت و پیرى مراقبت کنى. در حدیث است که امام باقر علیهالسلام فرموده است: پدرم به مردى نگریست که همراه پسرش راه مىرفتند و پسر به بازوى پدرش تکیه داده بود. پدرم تا زنده بود، با آن جوان(به خاطر این بىحرمتى نسبت به پدرش) صحبت نکرد. (8). به همان اندازه که آزردن آنان و «عاق» شدن، حرام و نکوهیده است و از آن نهى شده است، دل به دست آوردن و جلب رضایت و نیکى به آنان سفارش شده است و این خدمتگزارى، سبب بهشتى شدن فرزندان به شمار آمده است. «ابراهیم بن شعیب» گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: پدرم بسیار پیر و سالخورده و ناتوان شده است. هر گاه حاجتى داشته باشد او را برمىداریم و بر دوش مىکشیم. حضرت فرمود: «ان استطعت ان تلى ذلک منه فافعل و لقمه بیدک، فانه جنة لک غدا»؛ (9) اگر بتوانى عهدهدار کارهاى او شوى چنین کن، حتى با دستانت لقمه در دهان او بگذار، که این فرداى قیامت، براى تو بهشت(یا سپر از آتش: جنه) خواهد بود. د)انتقال فرهنگ از عمدهترین راههاى انتقال یک فرهنگ به نسلهاى آینده، رفتار پدر و مادر و مربیان است. کودکان، آنچه را در رفتار بزرگترها ببینند، از آن الگو مىگیرند. احترام به بزرگترها و رعایت ادب و تکریم نسبت به سالخوردگان، اگر در عمل و رفتار ما تجلى یابد، فرزندان ما نیز، این فرهنگ را مىآموزند و با همین آداب و سنن بار مىآیند. کسى که انتظار ادب و معرفت و حقشناسى از فرزندانش دارد، باید همین حالت را نسبت به پدر و مادر و بزرگترها نشان دهد، تا کوچکترها هم از او بیاموزند.این یک سنت تاریخى و تأثیر و تأثر از اعمال و رفتار است. هر کس چیزى را درو مىکند که کشته است. اگر در حدیث است که «لا میراث کالادب»؛ هیچ ارثى همانند ادب نیست که از بزرگان به فرزندان برسد، در این مورد هم مصداق مىیابد. امام على علیهالسلام فرمود: «و قروا کبارکم، یوقرکم صغارکم»؛ (10). به بزرگانتان احترام کنید، تا کوچکترها هم به شما احترام کنند. امام صادق علیهالسلام نیز فرموده است: «بروا آباءکم، یبرکم ابناؤکم»؛ (11). به پدرانتان نیکى کنید، تا فرزندانتان هم به شما نیکى کنند. این دقیقا برداشت محصول، از زراعتى است که انسان با رفتارش در زمین دل و لوح جان کودکان انجام مىدهد. به گفتهى سعدى: دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر کاى نور چشم من، بجز از کشته، ندروى! مهمترین درس تربیتى، آن است که با عمل داده شود. کودکان نیز مستعدترین شاگردانىاند که «درسهاى عملى» را با دقت، از رفتار ما مىآموزند. اگر ما به سالمندانمان احترام نگذاریم، از خردسالان و نوجوانان چه انتظارى داشته باشیم که با سالخوردگان و خود ما با احترام و تعظیم و تکریم، برخورد کنند؟ این ارتباط متقابل در تأثیر گذاریهاى رفتارى را نمىتوان نادیده گرفت. به قول معروف، اگر احترام امامزاده، توسط متولى رعایت نشود، از دیگران چه انتظارى است؟! جاى سالمندان، پیش از آنکه در «آسایشگاه» ها و «سراى سالمندان» باشد، کانون گرم و بامحبت خانههاست، تا چراغ خانه روشن بماند و محور تجمع و الفت افراد گردند. و از اندیشهى آنان نیز استفاده شود. بالاخره آنان، حاصل یک عمر، تجربه و چشیدن سرد و گرم روزگارند و مىتوانند «مشاور» خوبى در تصمیم گیریهاى زندگى باشند. آنچه در آینه جوان بیند پیر در خشت خام، آن بیند این هم بعد دیگرى از برخورد با پیران است. هـ)تأثیر رفتار همچنان که کودکان و نوجوانان، از رفتار و عمل بزرگترها درس و الگو مىگیرند، سالخوردگان نیز گاهى از نظر فکرى و قضاوت و دیدگاه، تحت تأثیر رفتار جوانان قرار مىگیرند. بسیار اتفاق افتاده است که خانوادهاى غیرمتدین و بىتفاوت نسبت به ارزشها و پاکیها، در اثر مشاهدهى رفتار شایسته از جوانشان، به راه آمدهاند. در واقع، جوان پاکدل پاک رفتار، با نحوهى عملش بر بزرگترها هم تأثیر بگذارد.نقل این نمونهى تاریخى جالب است: جوانى به نام «زکریا بن ابراهیم» مسیحى بود. چون مسلمان شد به سفر حج رفت. در این سفر، امام صادق علیهالسلام را دیدار کرد. از جمله سؤالاتش از امام این بود که: پدر و مادر و بستگانم هنوز نصرانىاند. چه کنم؟ مادرم نیز نابیناست. آیا با آنان باشم و با آنان غذا بخورم؟ امام صادق علیهالسلام پرسید: آیا گوشت خوک مىخورند؟ گفت: نه، اصلا دست به آن نمىزنند. امام فرمود: با آنان باش و به مادرت رسیدگى کن و اگر از دنیا رفت، خودت کارهاى مربوط به کفن و دفن او را انجام بده و به دیگران واگذار مکن. زکریا پس از بازگشت از سفر حج، به توصیهى امام صادق علیهالسلام به مادرش بسیار نیکى و ملاطفت مىکرد، به او غذا مىخوراند، لباس و سر وضع او را تمیز مىکرد و در خدمت وى کوشا بود. مادرش از این تغییر رفتار، سؤالى به ذهنش رسید، پرسید: پسرم! قبلا که نصرانى بودى با من چنین رفتارى نداشتى، چه شده که پس از هجرت و مسلمان شدن چنین شدهاى؟ گفت: یکى از فرزندان پیامبر این دستور را به من داده است. مادر پرسید: آیا او پیامبر نیست؟ پسر گفت: خیر، او پسر پیامبر است. مادر اصرار داشت که نه، او حتما پیامبر است، چون این گونه تعلیمات، از تعالیم پیامبران است. پسرش جواب داد: خیر، پس از پیامبر اسلام، پیامبرى نخواهد آمد. او یکى از فرزندان آخرین پیامبر الهى است. مادرش گفت: پسرم! بهترین دین را برگزیدهاى. به من هم ارایه بده و آن دین را بر من عرضه کن. فرزند، تعالیم اسلام را بر مادر مسیحى خویش عرضه کرد. او هم به اسلام گروید و مسلمان از دنیا رفت. (12). این شاهدى بر تأثیر عمل به «دستورهاى دین» در مورد نحوهى معاشرت با والدین و برخورد با سالمندان است که یک مسیحى را به اسلام جذب مىکند و نور هدایت را در دل او مىتاباند. بر این اساس، با ادب نسبت به بزرگان و گرامیداشت خاطر سالمندان و تحویل گرفتن آنان و نیکى و مراقبت از آنان، جامعهاى خوب و خانوادهاى باصفا و روابطى مستحکم و عاطفى داشته باشیم. و نیز... قدر نعمت جوانى را بدانیم که این گوهر، همیشه با ما نیست. و چه نیکو سروده است ملکالشعراى بهار: سحرگه به راهى یکى پیر دیدم سوى خاک، خم گشته از ناتوانى بگفتم: چه گم کردهاى اندرین ره؟ بگفتا: جوانى، جوانى، جوانى پی نوشتها: (1). بحارالانوار، ج 72، ص 137 |